آلبرت اینشتاین نابغهای با موهای آشفته، ویولونیستی چیره دست با عاداتی عجیب مثل نپوشیدن جوراب و میز کار به هم ریخته، اما ذهنی پیشگام که با گذشت سالها از مرگش هنوز به عنوان نماد علم نوین محسوب میشود، چقدر دربارهی زندگی این مرد بزرگ میدانید؟
اکثر دوستداران علم با شنیدن نام اینشتاین به یاد نظریهی جنجالی نسبیت و فرمول همارزی جرم و انرژی (E=mc2) میافتند، نظریهای که نگاه انسان به جهان را از فیزیک کلاسیک نیوتنی جدا کرده و کیهان را با قوانینی جدید توضیح میدهد. علاوه بر نظریات علمی که او را به یکی از بزرگترین فیزیکدانهایی که تاکنون به جهان پاگذاشته تبدیل میکند، دیدگاههای فلسفی، سیاسی و اعتقادی نام وی را هنوز پس از گذشت حدود ۶ دهه از مرگش در اذهان نگه داشته است. حتی دانشمندی به بزرگی اینشتاین نیز همانند باقی افراد در کنار موفقیتها، اشتباهاتی نیز مرتکب شده است. زندگی وی جنبههای مثبت و منفی زیادی دارد که میتواند درسهای بزرگی برای آیندگان در پی داشته باشد. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به ۱۰ حقیقت از زندگی این دانشمند بزرگ که شاید نمیدانستید.
۱ – اینشتاین دیرتر از کودکان معمولی لب به سخن گشود
طبق سخنان خود اینشتاین وی تا سه سالگی سخن گفتن را آغاز نکرد و پس از آن نیز تا سن بیشتر از ۷ سالگی به ندرت صحبت میکرد، این موضوع در کنار ذهن متمرکز وی در حل مسائل فیزیک، ذائقهی موسیقیایی و بی توجهی به بعضی درسهای مدرسه و در مقابل توجه به مطالب مورد علاقه باعث شده عدهای بر این باور باشند که اینشتاین از سندرم اسپرگر رنج میبرد. دانشمندان بزرگ دیگری مانند اسحاق نیوتون و ماری کوری نیز احتمالاً به این مشکل مواجه بودهاند. توماس سول نویسنده و محقق دانشگاه استنفورد برای توصیف افراد غیر مبتلا به اوتیسم که دیر لب به سخن میگشایند اصطلاح سندرم اینشتاین را به کار میبرد. اینکه چگونه مغز این افراد در بعضی استعدادها سریعتر فعال میشود و در برخی دیگر آهستهتر همچنان نامعلوم باقیمانده است. در پایان باید گفت که اینشتاین یک متفکر بصری مادام العمر بود و کمتر وقت خود را به سخن گفتن هدر میداد.
۲ – نمرات اینشتاین در مدرسه
در دنیای پرهیاهوی امروزی و در عصر اینترنت و رسانهها علاقهی زیادی به برعکس نشان دادن حقایق در مورد افراد موفق و مشهور به وجود آمده است، افکار عمومی به دنبال ناکارآمدیها هستند تا موفقیت افراد بزرگ را وابسته به شانس نشان بدهند. زیاد شنیدهایم که افرادی با کنار گذاشتن تحصیلات آکادمیک توانستهاند موفقیتهای بزرگی کسب کنند اما از تلاشهای شبانه روزی و علم بالای آن افراد چیزی نمیدانیم. در مورد آلبرت اینشتاین نیز مشهور است که وی در دوران مدرسه دانشآموزی کند ذهن بوده و تا سنین بالا به موفقیتی دست نیافته است اما حقیقت این است که وی در سنین نوجوانی سرآمد درسهای فیزیک و ریاضی بوده است. او در حالی که ۱۲ سال بیشتر نداشت به مطالعهی دیفرانسیل و انتگرال میپرداخت و چگونگی استفاده از حروف یونانی و لاتین را در معادلات میدانست. اما شایعهی ضعیف بودن اینشتاین در مدرسه احتمالاً از اینجا میآید که یک سال سیستم نمره دهی در محل تحصیل وی معکوس شد و به جای اینکه نمرهی A بالاترین نمره محسوب شود بالاترین نمره F شد، و آلبرت جوان بالاترین نمره را کسب کرد. اینشتاین دبیرستان را نیمه کاره رها کرده و در آزمون ورودی انستیتو تکنولوژی فدرال سوئیس شرکت کرد، اگرچه نمرات وی در ریاضی و علوم عالی بود اما به دلیل کسب نمرهی پایین در شیمی و زیست شناسی و ادبیات نتوانست وارد این موسسه شود. در نهایت اینشتاین دیپلم را گرفت و سال ۱۸۹۶ در سن ۱۷ سالگی وارد مؤسسه فدرال پلی تکنیک زوریخ شد.
۳ – اینشتاین دختری نامشروع با سرنوشتی نامشخص دارد
در مؤسسهی پلی تکنیک زوریخ اینشتاین با میلوا ماریخ صربستانی آشنا شد، او تنها زنی بود که در رشتهای که اینشتاین درس میخواند پذیرفته شده بود. طی سالها آلبرت ۱۷ ساله و میلوای ۲۱ ساله روابط عاشقانهای پیدا کردند و در نتیجهی آن قبل از ازدواج رسمی در سال ۱۹۰۲ صاحب دختری به نام لیسرل شدند. پس از ادواج نیز آنها صاحب دو فرزند پسر شدند که پسر کوچکتر آنها مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی بود. سرانجام سال ۱۹۱۹ پس از پنج سال زندگی جداگانه آلبرت و میلوا به صورت رسمی از هم جدا شدند در حالی که سرنوشت دختر آنها در هالهای از ابهام باقیمانده است. دو احتمال در مورد وی گفته میشود، یکی آنکه لیسرل به فرزند خواندگی گرفته شده و دیگری اینکه بر اثر ابتلا به تب مخملک در گذشته است.
۴ – اینشتاین زندگی خانوادگی پر هیاهویی داشته است
پس از آنکه در سال ۱۹۱۴ اینشتاین از میلوا ماریچ جدا شد روابط نامشروع متعددی را داشته که یکی از آنها با دختر عمویش السا بود و سرانجام به ازدواج آنها منجر میشود، اگرچه گفته میشود او حتی قصد ازدواج با دختر السا یعنی دختر خواندهی آیندهی خود را نیز داشته است. بعدها در نامهای به السا اینشتاین از علاقهی پدرانهی خود به دخترخواندهی کوچکاش مارگوت مینویسد: به اندازه دختر خودم و یا شاید بیشتر، مارگوت را دوست دارم، و کسی چه میداند اگر من پدر او بودم چه بچه بداخلاقی از او پدید میآمد! در طول مدت ازدواج با السا اینشتاین خیانت میکرد و السا این موضوع را میدانست اما به شرطی که سر و صدایی در نیاید اجازهی این کار را میداد. آلبرت اینشتاین برای جدا شدن از همسر اولش قول داد در صورت برنده شدن جایزهی نوبل منافع مادی آن را به وی و پسرانشان هدیه بدهد. سال ۱۹۲۱ وی توانست به خاطر تحقیقاتش در مورد اثر فوتوالکتریک جایزهی نوبل را کسب کند و طبق قولی که داده بود منافع مادی آن را به میلوا داد تا زندگی خود و پسرانش را بگدراند.
۵ – اینشتاین سالهای سختی را پشت سر گذاشته است
سال ۱۹۰۵ اینشتاین چهار مقاله منتشر کرد که پایههای علم فیزیک را لرزاند و دیدگاه انسان به فضا، زمان، ماده و انرژی را متحول کرده و فیزیک نوین را پایه گذاشت؛ تمام اینها در زمانی اتفاق افتاد که او در حال به پایان رساندن دکترا بود و همچنین به عنوان ممتحن در دفتر ثبت اختراع سوئیس کار میکرد. پس از فارغ التحصیلی اینشتاین برای تدریس در بسیاری از آکادمیهای آموزشی پذیرفته شد اما مدرسه به مدسه او را رد کردند زیرا در بخشی از رزومهاش با حماقت تمام از توصیه نامهی هاینریش وبر که کلاسهای زیادی را خراب کرده بود استفاده کرده بود. همین مثال نشان میدهد هوش بالا برابر با خردمندی نخواهد بود و انسانهای باهوش نیز اشتباهاتی مرتکب میشوند. اگرچه این پذیرفته نشدن سرانجام باعث شد زمان بیشتری در اختیارش قرار بگیرد و چهار مقالهی خود را جمعبندی کرده و در یک مقاله منتشر کند که سرانجام به دریافت جایزهی نوبل منتهی شد.
- با توجه به تولید و انتشار نور اینشتاین توضیح میدهد که اثر فوتوالکتریک از تئوری کوانتوم پیروی میکند. (همان نظریهای که برندهی جایزهی نوبل میشود)
- اینشتاین وجود اتم را با آزمایش از طریق حرکت ذرات معلق ریز در مایعات و تئوری مولکولی جنبشی حرارت اثبات میکند.
- الکترودینامیک ذرات متحرک قوانین ریاضی نظریهی نسبیت خاص را اثبات میکند.
- آیا اینرسی یک ذره به انرژی درونی آن بستگی دارد؟ اینشتاین توضیح داد که چگونه تئوری نسبیت به هم ارزی جرم و انرژی E=mc2 منجر میشود.
۶ – اینشتاین واسط مذاکرات گروگان گیری شده بود
در آلمان آن زمان روحیهی صلح طلب و متعهد در کمک به برقراری آرامش، اینشتاین را در معرض خطرات زیادی قرار میداد. او همراه با سه همکارش با جسارت تمام بیانیهای را در مخالفت با نظامی گری امپراتور گونهی آلمان و دخالت آنها در جنگ جهانی اول امضا کردند. این بیانیه پاسخی بود به اعلامیهی مانیفست جهان متمدن که در جهت توجیه حمله به بلژیک بیطرف توسط دولت آلمان طرح ریزی شده و نزدیک به ۱۰۰ نفر از روشنفکران برجستهی آلمانی آن را امضا کرده بودند. در حالی که بسیاری از دانشمندان آن زمان از نبوغ خود برای چرخاندن چرخ دندههای جنگ استفاده میکردند اینشتاین این پیشنهادها را رد میکرد. پس از جنگ آلمان شکستخورده و بدهکار وارد دوران جدیدی از تحولات اجتماعی به رهبری هیتلر میشود. در آن زمان گروهی از دانشجویان رادیکال عدهای از استادان دانشگاه را گروگان میگیرند، برای برون رفت از این بنبست هیچکس راضی به دخالت پلیس نبود بنابراین اینشتاین و نابغهی کوانتوم مکس بورن که هر دو مورد احترام استادان و دانشجویان بودند مامور مذاکره و مهار این وضعیت شدند. سال بعد اینشتاین اعتراف میکند که چقدر آنها ساده لوح بودند که هرگز به اینکه ممکن است دانشجویان خودشان بر علیهشان برگردند فکر نکرده بودند.
۷ – اینشتاین هیچگاه به خاطر نظریهی نسبیت برندهی جایزهی نوبل نشد
همانند انقلابهای علمی دیگر دستیابی اینشتاین به مفاهیم پیچیدهی علمی بدون زحمات دانشمندان پیشین ممکن نبود، نبوغ او در ادامهی زحمات دانشمندانی مانند هانری پوانکره و هندریک لورنتس به جمعبندی کلی و حذف اصطکاک بین فیزیک نیوتونی و تئوری نور جیمز کلارک مکسول منتهی شد. در سال ۱۹۱۶ تئوری اینشتاین از نسبیت عام، نسبیت خاص را با به میان آوردن گرانش و شتاب در مفهوم فضا-زمان خمیده کامل کرد. متأسفانه سه سال طول کشید تا یکی از پیشبینیهای کلیدی این اثر اثبات شود. در سال ۱۹۱۹ هنگامی که سرانجام ستاره شناسان خم شدن نور در اثر هوا-فضای خمیده را در خورشید گرفتگی آن سال تأیید کردند اینشتاین یک شبه تبدیل به مشهورترین انسان روی زمین شد، اما سه سال بعد از آن طول کشید تا کمیتهی نوبل این قوانین را باور کند و سرانجام سال ۱۹۲۲ نوبل سال ۱۹۲۱ را در رشتهی فیزیک به اینشتاین اهدا کردند. این جایزه برای کشف قانون فوتوالکترونیک به وی اهدا شد؛ اثر فوتوالکترونیک اشاره به انتشار ذرات باردار الکترونیکی (یون یا الکترون) از سطح (یا درون) مادهای که تابش الکترومغناطیسی (همانند نور) را جذب میکند دارد. زحمات اینشتاین در این سطح به سؤالات گیج کنندهای مانند نور یا ذره بودن نور جواب میدهد.
۸ – اینشتاین در ساخت نوعی یخچال همکاری کرده است
در دههی ۱۹۲۰ لوازم منزل بسیار خطرناکتر از امروز بودند. گاز در لولههای یخچال و آرسنیک در رنگها، بسته بندی و نگهداری را به صنعتی مرگبار تبدیل کرده بود. در آن زمان واژهی یخچال به معنای واقعی به جعبهای چوبی اطلاق میشد که درون آن یخ میریختند تا مواد غذایی را برای مدتی سرد نگه دارد. یخچالهای الکتریکی گاه و بیگاه با اتصالی برق و یا نشر مواد شیمیایی سرد کننده و فراری مانند متیل کلرید، دی اکسید گوگرد و آمونیاک باعث مسمومیت و صدمه به مالکان میشد. حادثهای در سال ۱۹۲۶ باعث شد اینشتاین به کمک فیزیکدان مجارستانی لیو زیلارد در طراحی نوعی جدیدی از یخچال به نام یخچال جاذب برود. لوازم مورد نیاز این یخچال فقط آمونیاک، بوتان، آب و یک منبع حرارتی برای پمپاژ مواد درون لولهها بود. روش کار این یخچال بر این اساس استوار است که مایعات در فشار اتمسفر پایینتر دمای جوش کمتری خواهند داشت. بوتان در لولههای درون محفظه که فشار اتمسفر پایینتری دارد میجوشد و گرما را به خود جذب کرده و به بیرون از محفظه انتقال میدهد. از آنجا که این یخچال هیچ جزء متحرکی ندارد پس عمر مفید بالایی داشته و فقط در صورتی که بدنهی آن خراب شود از بین میرود. با معرفی کلروفلوروکربنها که جایگزین مواد سرد کننده و خطرناک درون یخچالها بودند و ارائهی کمپرسور یخچال اینشتاین رقابت را به یخچالهای کاراتر واگذار کرد اگرچه مدتها بعد از سال ۱۹۳۰ و با مشخص شدن اثرات خطرناک CFC در لایهی اُزن باز هم علاقه به استفاده از این نوع یخچال مخصوصاً در مناطق دور افتاده و بدون برق افزایش یافت.
۹ – ریاست جمهوری سرزمینهای اشغالی به اینشتاین پیشنهاد داده شده بود
اگرچه اینشتاین را به عنوان فیزیکدانی بزرگ میشناسیم اما دیدگاههای سیاسی وی کمتر از دستاوردهای علمیاش مورد توجه نبوده است، این جهت گیریها سیاسی نیز همانند دستاوردهای علمیاش پیچیدهتر از آن بوده است که خیلیها متصور میشوند. اینشتاین یک صلح طلب مادام العمر بود و فقط یک بار به نفع جنگ فعالیتی انجام داد. در سال ۱۹۳۹ با توجه به بالا گرفتن خطر احتمال دستیابی نازیها به بمب اتمی، فیزیکدان مجارستانی لئو زیلارد نامهای به روزولت نوشت و از وی خواست به واکنش زنجیرهای و انرژی هستهای اهمیت بیشتری دهد. زیلارد دانشمند گمنامی بود اما هنگامی که اینشتاین زیر نامه را امضا کرد مسأله شکل دیگری به خود گرفت. همین موضوع بعدها باعث برپایی پروژهی منهتن شد اگرچه اینشتاین در این پروژه شرکت نکرد و بعدها امضای آن نامه را یکی از اشتباهات زندگی خود دانست، اما به هر حال وجود معادلهی E=mc2 برای ساخت بمب اتمی ضروری بود. وی با به فروش گذاشتن نسخ خطی تحقیقات خود و کمک به گروههای صلح گرا و مخالف جنگ سعی کرد این اشتباه را جبران کند. اینشتاین یهودی الاصل بود، اگرچه او و خانوادهاش از یهودیهای لاقید بودند ولی دولت تازه تاسیس اسرائیل از این فرصت برای تأثیر بر افکار عمومی استفاده میکرد. در سال ۱۹۵۲ نخست وزیر وقت اسرائیل دیوید بن گوریون به اینشتاین پیشنهاد داد که ریاست جمهوری سرزمینهای اشغالی را بپذیرد. اینشتاین این پیشنهاد او را مودبانه رد کرد و با استناد به سن بالا و تمرکز مادام العمر بر پژوهشهای علمی ورود خود را به سیاست نامناسب دانست. سالها پیش از آن اینشتاین اعلام کرده بود که مخالف تشکیل یک دولت یهودی با مرزهای مشخص و قدرت نظامی است، همچنین با امضا نامهای سرگشاده در نیویورک تایمز برخورد نامناسب با بومیان عرب در جریان دیر یاسین را محکوم کرده بود، اما به هر حال وی به عنوان یکی از سرشناسترین حامیان صهیونیست تاکنون شناخته میشود.
۱۰ – چشمها و مغز اینشتاین دزدیده شده است
اینشتاین وصیت کرده بود جسدش سوزانده شده و خاکسترش به صورت مخفیانه پراکنده شود تا مقبرهای برای وی ساخته نشود، اما تنها چند ساعت پس از مرگش دکتر توماس هاروی در سردخانهی پرینستون مغز و چشمان وی را بدون اجازه از بدنش جدا میکند. چشمان را به دکتر چشم وی هنری آدامز میدهند که تا به امروز در نیویورک حفظ شده است. عکسهای مختلفی از لایههای مغز وی گرفته میشود. اگرچه مغز اینشتاین مانند افراد عادی ۱.۲ کیلوگرم وزن داشته است اما تحقیقات روی عکسها نشان میدهند که قسمتهای مربوط به تکلم و زبان کوچکتر بوده و قسمتهایی که به پردازش عددی و تجسم اختصاص دارند بزرگتر بودهاند. همچنین در سال ۲۰۱۳ با تحقیق روی عکسهای منتشر نشده دانشمندان متوجه شدند که قسمتی از مغز او به نام کورپوس کالوزوم که دو نیمکرهی مغز را به هم وصل میکند بزرگتر از افراد عادی است. هاروی تکه برشهای مغز اینشتاین را در شیشه و در زیرزمین و زیر کولر نگهداری میکرد. پس از باطل شدن پروانهی پزشکیاش سالها با فرار از دست خبرنگاران زندگی کرد. اگرچه هدف وی از این کار فهمیدن دلیل باهوشی فوقالعادهی اینشتاین بوده است اما در طول ۴۳ سالی که مغز در اختیارش بود هرگز نتوانست مطالعهی مناسبی روی آن انجام دهد، شاید به دلیل مسافرت زیاد و شاید به دلیل نداشتن بودجه و تخصص! و در نهایت با تحویل دادن بیشتر مغز به پرینستون دایرهی مرگ این فیزیکدان بزرگ کامل میشود.
منبع: زومیت